ميرشكال: 8- تصنيف سرگرونه وا مو دي

ترجمه فارسي و متن تصنيف سرگرونه وا مو از آقاي شمس آقاجري
سر گرونه وا مو دي اي روزگارِ ناحساو / بختمه برده به كوري حالمه كرده خراو

وسته من مالا «طلوعي» دي همن كرده كلو / روز «علا زنگي» بمون اي جمنه و شو «تپ تپو»

هاشقي درمون نداره، درد دل ني بو دوا / تش گرا دنيا كه نهله آرمونامون وُرا

شو رو «تپ تپ گروسك» وا مو ايبازن تيات / جور بيژن وستمه من چَه درارم وا پلات

آسمون بي ساز ايبازه بختمون رهده به خو / كُر! كدا محكم بُوَندين تا ندين دونه به شو

تهل و ليشه زندگوني، نافرنگه روزگار / حندنه نا كل گريوه چي زمستون كل بهار

تو گريده ايل و ماله ايكنم شو خو پلا / ايخوره دنيا درِ چپ، كردمه رهمه بلا

تش گران دُرگل كه با مينا كز و برچ لچك / ليوه كردن كُرگلِ تا زور بيارن سي درك
ناسازگار است با من
با من سر ناسازگاري دارد ديگر، اين روزگار ناحساب / بختم رو نابود كرده، حالم را خراب كرده

بين مردم بيماري «طلوعي» افتاده، همه را ديوانه كرده / روز علازنگي (ديو) به ما حمله مي كنه، شب [هم] بختك

عاشقي درمان نداره، درد دل درمان نميشه / آتيش بگيره دنيا كه نميذاره آرزوهامون برآورده بشه

شب و روز چشمهاي تو «قايم باشك» بازي مي كنند با من (1) / مثل بيژن افتاده ام توي چاه، با گيسوهات درم بيار

آسمون بدون ساز ميرقصه، بختمون رفته به خواب / [اي] پسران! كمرها را محكم ببنديد (2) تا فرصت رو نديم به شب

تلخ و زشته زندگاني، نافرمان است روزگار (ناجنس است) / خنده رو گذاشت كنار گريه، مثل زمستون كنار بهار (3)

تب گرفته ايل و مال (4) را، شب كابوس مي‌بينم / دنيا چپكي دور مي‌خوره، راهم را گم كرده‌ام

آتيش بگيرند دختران! كه با «مينا كزي» (5) و برق روسري[هايشان] / ديوانه كردن پسرها را تا هجوم بيارن براي [گرفتن] چوب دِرَك

ميرشكال: 7- آواز ميرشكال

ترجمه فارسي و متن آواز ميرشكال از آقاي شمس آقاجري
گردن كوگ كُهي پر ز نشق لازه / ميرشكال خو گرو، خو پسين درازه

ميرشكال ز پا ونه قوچ سر تواله / روزگار به تير غيب كشه ميرشكاله

ميرشكال ايدوزه يك گردن به سينه / خين پازن اي توكه سر جاز و گينه

ميرشكال سرديار، شا پيا علي خان / ميرصياد پيدا ندا چي تو دي به دوران

دُرگل با آوه‌رو چار ستين پشتم / تير آه پازنون، ناله كرده كشتم

خُم برُم ديندا شكال سيم نمده طاقت / دُرگلِ نازك دلُم! وعدمون قيامت
آواز ميرشكال
گردن كبك كوهي پر از نقش و نگار است / شكارچي (1) را خواب گرفت، خواب عصر (2) طولاني است

شكارچي، از پا ميندازه «قوچ هدايت كننده‌ي گله» را / روزگار بوسيله‌ي تير غيب مي‌كشه شكارچي رو

شكارچي مي‌دوزد به هم؛ گردن [را] به سينه! / خون بز كوهي مي‌چكد روي [بوته‌ي] جاز و گينه

[اي] شكارچي سرشناش، [اي] بزرگمرد علي خان / آقاي صياداني مثل تو ديگر پيدا نشد به دوران

[اي] دختران با آبرو [كه] چهار ستون پشتم [هستيد] / تير آه بزهاي كوهي، ناله كرد [و] مرا كشت

ميخوام برم دنبال شكال، برايم طاقتي نمانده / دختران نازك دل من! وعده‌ي [ديدار] ما قيامت

ميرشكال: 6- تصنيف كي كني فرگي وه حالم

ترجمه فارسي و متن تصنيف كي كني فرگي وه حالم از آقاي شمس آقاجري
كي كني فرگي به حالم / بَردِ غم اشكنده بالم
ايكنن چي هيمه بايوم / تش تيا كالت زغالم
نل بسوسُم.... نل بسوسم

زنديي چي آسيونه / وندُمه لا برد دورون
بند رسمون كن پلاته / از منه اي كهنه زندون
دي درارُم.... دي درارُم

كي كني فرگي به حالم / بَردِ غم اشكنده بالم
وندمه اِز پا زمونه / وسته منْ چنگس گلالم
خينُ خارُم .... خينُ خارُم

دُر بيو وابو ستينم / ايزنه تش سي توخينُم
طرنه‌هات نهله چي اورا / افتو ريته بوينم
نازنينم.... نازنينم

دُر بده دستت به دستُم / تا كه دي از پا نوستم
تو گلي! مو چشمه‌سارم / تو بتي مو بت پرستم
كوگ مستم.... كوگ مستم

دُنگلِ تَركه بلالي / بيو بريم مال زوالي
مو ايخونم ديمه ديمه / تو بخون ورشو گلاُلي
دي بلالم.... دي بلالم

خوت خه دوني برچ خالت / دنگ و فنگا چشم كالت
او كد و بالاي نشمين / طرنه‌ها بور و شلالت
نيره ويرم.... نيره ويرم

دُر بيو دارم گلايه / افتوم رهده به سايه
كار دنيا بي حساوه / زندگوني بي وفايه
تي به رهتم.... تي به رهتم
كِي مي كني فكري به حالم؟
كي فكري به حالم مي‌كني / سنگ غم، پر و بالم را شكونده
مثل هيزم بادام / آتش چشم‌هاي تيره‌ات زغالم مي‌كنن
نذار بسوزم... نذار بسوزم

زندگي مثل آسياب است / مرا لابلاي سنگ دوران گذاشته
موهايت را نخ ريسماني كن / از اين زندون قديمي ->

كي فكري به حالم ميك‌ني / سنگ غم، بالم را شكونده
زمانه من رو از پا انداخت / كاكلم (جلوي موهام) افتاده توي چنگش
***

دختر! بيا عزيز من باش / خونم براي تو آتيش مي‌زنه (به جوش آمده)
موهات مثل ابرها نمي‌گذارن / آفتاب صورتت رو ببينم
نازنينم.... نازنينم

دختر! دستت را بده دستم / تا كه ديگه از پا نيفتاده‌ام
تو گلي! من چشمه سار هستم / تو بتي! من بت پرست هستم
اي كبك مست من.... اي كبك مست من

اي گل‌دانه‌ي راست قامت (با قامتي مثل ساقه‌ي ذرت) / بيا تا برويم به مالِ آنطرفي
من آهنگ «ديمه ديمه» را مي‌خونم / تو بخون «ورشو گلالي» را
اي عشق من.... اي عشق من

خودت خب مي‌دوني برق خالت / ادا اطوار (بازي در آوردن) چشماي قهوه‌ايت
اون قد و بالاي قشنگت / موهاي زرد و آويزانت
از يادم نميره.... از يادم نميره

[اي] دختر! بيا من گله دارم / آفتابم رفته به سايه (تاريكي)
كار دنيا بي حسابه / زندگاني بي وفاست

ميرشكال: 5- تصنيف چي كناري سر ره

ترجمه فارسي و متن تصنيف چي كناري سر ره از آقاي شمس آقاجري
چي كناري سر ره مندمه تهنا چه كُنم
شو و رو رهگذرون برد و كُچُك ايزنِنم
ايچو مردم ايزنن چو به درختا ثمري
ار نيوهي به خدا وا تَوَر امشو وننم؛ هاي گلم

تو بيو تا بِونُم سايَمه سر باف پلت
چي چويليه دم برفه دو بُرگاي خَلِت
گرمسير گرمه و ترسم بِنه افتو منه ريت
گلِ سهر و گلِ با وينه كنم پر بغلت؛ هاي گلم

مو كناري تك و تنهايُم و تو كوگ دري
ز دل زهم و زمندم تو فقط با خوري
نه گمونم بتري لونه بسازي بن مو
كه تو هم چي دل مو بي كسي و در وه دري؛ هاي گلم

ضربت چو و كُچك زيد پر و بال مونه كند
شيون باد چپي لونِ تونَه از لشك مو وند (هاي گلم)

مال كنون كند و تونه بُرد و مو مندُم سر وار
شو و رو ايزننم بَرد و كچك جور كنار
پِرك بالم ز تونه ار خشه حالُم ز تونه
مثل مو مندنه مندير تو كو گون بهار (هاي گلم)
مثل درخت كناري [بر] سر راه
مثل درخت كناري (درخت صدر) تنها مانده‌ام سر راه؛ چه كنم
شب و روز رهگذران سنگ (1) مي‌زنن من رو
اينجا مردم چوب مي‌زنن (آزار مي‌رسونن) به درختان پر ثمر
اگر نيايي به خدا با تبر، امشب قطعم مي‌كنن؛ اي گلم

تو بيا تا سايه‌ام را بذارم روي دسته‌ي گيسوهات
مثل «چويلـ»ـيه كه دم برفه (از برف زده بيرون)، دو ابروي كج تو
[منطقه‌ي] گرمسير، گرمه و مي‌ترسم آفتابش بزنه توي صورتت
آغوشت رو پر از گل سرخ و گل بابونه خواهم كرد؛ اي گلم

من درخت كناري تك و تنها هستم و تو مثل «كبك دري» هستي
از دل زخم و خسته‌ام فقط تو باخبري
گمان نكنم بتوني لانه بسازي در كنار من
[چون] كه تو هم مثل دل من بي كس و در به در هستي؛ اي گلم

ضربه‌ي چوب و سنگ، زد پر و بال من رو كند
وزش باد مخالف (2) لانه‌ي تو رو از شاخه‌ي من انداخت (جدا كرد)

كوچ مال (كوچ خانواده‌ها) شروع شد و تو رو برد و من تنها ماندم توي اين منزلگاه
شبانه روز سنگ مي‌زنن من رو مثل درخت كنار
پر و بالم از توئه! اگر حالم خوبه از توئه (به خاطر وجود توئه)
مثل من مانده‌اند منتظر تو، كبك‌هاي بهاري

ميرشكال: 4- تصنيف سر بنم وه شون كي

ترجمه فارسي و متن تصنيف سر بنم وه شون كي از آقاي شمس آقاجري
سر بنم وه شون كي (به خدا) ز ويرت رهدم
اشكندي پيمونته (به خدا) مو سر عهدم

دل گرونه دي دلم (به خدا) ز اي جدايي
مو هني منديرتم (به خدا) تو بي وفايي

سايه ونده سر دلم، غم تو چي برف زرده
دُر وابا افتو بزن كه دلم به سايه منده

چي گـُلا سُهرِ بهار (به خدا) دل مو خينه
ار نياهي ني دران (به خدا) گـُلا باوينه

تا خيالت اي گِرُم (به خدا) ايرم به صحرا
مندمه منه گرمسير دل مو دي ني گره جا

دُر وابا آستاره صُو بدرو به آسمونم
ار بياهي اي وُرا (به خدا) دي آرمونم
سر بذارم به شونه ي كي
سرم بذارم را روي شانه‌ي چه كسي؟ از يادت رفتم
شكستي پيمانت رو، من سر عهدم [هستم]

غمگينه ديگه دلم از اين جدايي
من هنوز منتظرتم، تو بي وفايي

سايه گذاشته روي دلم، غم [نبودن] تو، مثل برف روي «زرد كوه»
[اي] دختر با آفتاب طلوع كن كه دلم به سايه [تاريكي و سردي] مانده

همچون گل‌هاي سرخ بهاري، دلم خون است
اگر نيايي گل‌هاي با بونه در نميان

تا به يادت مي‌افتم ميرم به صحرا
مانده‌ام توي گرمسير (منطقه‌ي قشلاق) دل من جا نمي‌گيرد (بي‌تابي مي‌كند)

[اي] دختر با ستاره‌ي صبح به آسمان من بيا
اگر بيايي آرزويم برآورده مي‌شود

ميرشكال: 3- تصنيف شوِ رو بيارم

ترجمه فارسي و متن تصنيف شوِ رو بيارم از آقاي شمس آقاجري
شوِ رو بيارم، آستاره اي شمارُم
مو اسير عشقم، فايده نداره كارُم

شو رو ايسوسُم، زمردم ايگروسُم، برس به دادم
غم چشم كالت، ياد پلا شلالت، داده به بادُم

شوِ رو اسيرم، نيره غمت ز ويرم، چاره ندارم
هني از تيا تو، خرمن طُرنه ها تو، خاطره دارُم

شوِ رو اينالم، بي تو خراوه حالم
غم ديري تو برد ايزنه به بالم

مال كنون چه ها كرد، مانِ زِ يك جدا كرد، زس گله دارُم
مو دلم كواوه، حال دلُم خراوه، چي بنه وارُم

مو دلم خزونه، بي تو غمم گرونه، بيو بهارم
مو زه پا نوستُم، شو سر رَت نشستُم، جور كنارم

غم دل چه ليشه، چه تهله، چه سخته
چه كنم كه دردم ز دل ني، ز بخته
شب و روز بيدارم
شب و روز بيدارم، ستاره[ها را] مي‌شمارم
من اسير عشقم، فايده نداره كارم (راه به جايي نمي‌برم)

شب و روز مي‌سوزم، از مردم مي‌گريزم، برس به دادم
غم چشم رنگي‌ات، خاطره‌ي موهاي بلندت، منو به باد داده (نابودم كرده)

شب و روز اسيرم، نميره غمت از يادم، چاره ندارم
هنوز از چشم‌هاي تو و انبوه موهات خاطره دارم

شب و روز مي‌نالم، بي تو خرابه حالم
غم دوري تو سنگ مي‌زنه به بالم

كوچ مال‌ها (كوچ خانواده‌ها) چه‌ها كرد! ما رو از همديگه جدا كرد، ازش گله دارم
من دلم كباب است، حالم دلم خراب است، مثل «بنه وار» هستم

دل من پاييزه، بدون تو غم من سنگينه، بيا [اي] بهارم
من از پا نيفتادم (نااميد نشدم)، [هر] شب سر راهت نشستم، مثل درخت كنار (صدر) هستم

غم دل چقدر زشته، چقدر تلخه، چقدر سخته
چه كنم كه درد من از دلم نيست، [بلكه] از بخت [بد] من است

ميرشكال: 2- آواز شاخ نر ميش بهار

ترجمه فارسي و متن آواز شاخ نرميش بهار از آقاي شمس آقاجري
شاخ نرميش بهار پر ز بو كلوسه
جا خوسه صاف ايكنه جفت ميش بخوسه

شاهين ليل بلند وست دينه كوگون
مو دلُم ايچومه يك تا بني به هوگون

اوره چوقا تر كني، بشته زيده واداشت
پازني سا بنيو كل كل ايكنه خاشت
شاخ گوسپند نر بهاره
شاخ گوسفند نر در بهار، پر از بوي «كرفس» است
جاي خودش رو درست مي‌كنه [تا] كنار گوسفند ماده بخوابه

شاهين كوه مرتفع «ليله» افتاد دنبال كبك‌ها
دل من به درد مياد تا پرنده‌ي شكاري را فراري دهم

ابر مختصري (1) باراني مي‌شود
بز كوهي‌اي در سايه‌ي درخت «بن» نشخوار مي‌كند

ميرشكال: 1- تصنيف دلم تنگه

ترجمه فارسي و متن ترانه دلم تنگه از آقاي شمس آقاجري
دلم تنگه بنستونه دلم تنگه گداره
اسير بال پرزينه گرفتار شواره

بيو دي وستم اِز زوني، دلم هيرد و تلويه
دلم صحوون برافتويه، پسينون رو كلويه

نيا دي باز منگشتي، كه كوگونِ كلا برد
دلم سي پازنون خينه، كه قوچونَ بلا برد

دلم تنگه دلم تنگه، دلم تنگه كلوسه
دلم هر جا كه پا اينه غمت زي تر جلوسه

دل مو چي برفه، تيا تو چي افتو
ايكنه تيغشتت، برفا دلمه اَو

ز يك سوا منديم تا وابيديم تهنا
دستت بده دستم، تا واريستيم وا پا

دلم رهده، دلم ويده، ملارم بر دو چويه (***)
خدا دونا بدست تو، دلم چي مشك دويه

دلم تنگه گلا سهره، دلم خينه چويله
تش منِ استخونم هيوه دار ناشليله
دلم تنگ است
دلم تنگ بنستون (1) است؛ دلم تنگ گدار (2) است
در حصاري اسير گشته؛ گرفتار (دلبسته‌ي) منطقه‌ي شوار (3) است

بيا ديگه افتادم از زانو (طاقتي ندارم)، دلم خُرد و پاره پاره است
دلم صبح‌ها «برآفتاب»(4) است و عصرها «روكلو»(5) است

ديگه نمياد «باز» (پرنده‌ي شكاري) كوه مُنگشت [چون] كه كبك‌ها را كلاغ برد
دلم براي «پازنون» (6) خون است كه قوچ‌ها[ي اين منطقه را] بلا و مريضي برد

دلم تنگ است دلم تنگ است، دلم تنگ گياه «كرفس» است
دلم هر جا كه پا بگذارد غم تو زودتر (قبل از دل من) جلويش است

دل من همچون برف است، چشم‌هاي تو چون آفتاب
درخشش پرتو [چشم هاي] تو برف‌هاي دلم رو آب مي‌كنه

از همديگر جدا مانديم و تنها شديم
دستت را بده دستم تا با هم بلند شويم

دل من ميره و مياد (7)، *** (8)
خدا مي‌دونه از دست تو، دلم مثل مشك دوغ است

دلم تنگ گل‌هاي سرخ است، دلم خون است براي گياه «چويل»
آتش توي استخوانم از چوب‌هاي «ناشليل» (نام مكاني) هيزم دارد