‫حسن شیخ رباط آلبوم ‫کهخدا: 10- ‫بیو بریم

ترجمه فارسی و متن آهنگ بیو بریم از آقای حسن شیخ رباط

بیو بریم هر دو مون لیل و کینو
تا درا برچ برچ مه نو

بیو به شوقت شو و رو بیارم
سر ز کارت ولا نی درارم

بیو که مو تی به ره، خو به تیام نرهد
مه نو ره درهد، ترنه هیل کی ایاهی؟
بخت خو رهدمه، تاریکی شَووُمه
در تو با ویدنت، کی دیه خوی بیاهی؟

کوگ تینا چونو بی قراره
تا لِفِسه نبینه دوواره

بیو به ره ومُ ولا جور افتو
تش بنی تو به تاریکی شو

بیو ولا طاقتم رهده از سر
روز و شو دهده‌ی تیم به ای در
بیا بریم
بیا بریم هر دومون به کوه لیله و کوه کینو
تا درخشش ماه نو در بیاد

بیا [که] به شوق تو شب و روز بیدارم
والله از کار تو سر در نمیارم

بیا که من چشم به راه، خواب به چشمام نرفت
ماه نو رفت! غروب کرد؛ گیسو طلایی کی میایی؟
بخت خواب رفته‌ی من رو، تاریکی شب من رو
ای دختر تو با اومدنت، کی دیگه میخوای بیای؟

کبک تنها چنان بی‌قراره
تا [وقتی که] مثلش رو نبینه دوباره

بیا [بتاب] به راه من والله مثل آفتاب
آتیش بذاری تو به تاریکی شب

بیا والله تحملم رفته از سر (گذشته از حد)
روز و شب دوخته است چشمم به این در

‫حسن شیخ رباط آلبوم ‫کهخدا: 9- ‫یار وفادار

ترجمه فارسی و متن آهنگ یار وفادار از آقای حسن شیخ رباط

یار وفادار مونه کی دیده
یو چن شووه بند دلم بریده

ایخوم برم تا گلمه بوینم
ز صحوتاس هی بافه بافه چینم

سی گل میناس اچینم باوینه‌ها وه بغل
فرمون برونسون ای کنم مو همه آستاره‌یل

ارم نشینم سر رَهس، پاک ای کنم رهنه وه دس
تا بگذرده کوگ مست، کاش گلمه ببینم

زرگر افتونه اگوم بسازه
خالک و میل پا به سی یار تازه

آستاره‌ریز مو ایکنم به راستس
کی منه دنیا جور مو ایخواستس؟

دستی بکش به راست زلفات، آسمونه بوین
آستاره بخت مونه سی او گل مینات بچین

ز داغ او رنگ تیات ز غم بارت خنده‌هات
چنو که یاهه او صدات مُردنمه ابینم
یار وفادار
یار وفادار من رو کی دیده؟
این چند شبه که بند دلم بریده

میخوام برم تا گلم رو ببینم
از صحبت‌هاش هی دسته دسته بچینم

برای گل روسری‌اش گل‌های بابونه رو توی بغلم بچینم
من همه‌ی ستاره‌ها رو فرمان برشون می‌کنم

میرم می‌نشینم سر راهش، راه رو با دستم پاک می‌کنم
تا کبک مست بگذره، کاش گلم رو ببینم

زرگر آفتاب رو میگم بسازه
خالک (1) و میل‌پا (2) برای یار تازه

من ستاره‌ریز می‌کنم نزدیکش رو
کی توی دنیا مثل من میخواستش؟

دستی بکش روی زلف‌هات، آسمون رو ببین
ستاره‌ی بخت من رو برای گل روسری‌ات بچین

از دوغ اون رنگ چشمات، از غم زیاد خنده‌هات
طوری که صدات میاد، مردنم رو می‌بینم

‫حسن شیخ رباط آلبوم ‫کهخدا: 7- ‫مینا به سر

ترجمه فارسی و متن آهنگ مینا به سر از آقای حسن شیخ رباط

ای دُدر مینا به سر لچک ریالی
ز حال زار و کار مو خَوَر نداری

هر دم و هر روز اِنـِشینم وه کمینت
یه دم امونی در بدُم بوم همنشینت

قربون چشم و برگ و خالِ سرِ لوت
صو تا پسین وه دینتم شو وه خیالت

بخت بلند، تیا قشنگ، آستاره مالی
هر چی که مو وه فرگتم تو بی خیالی

حرف ایزنه وا مو تیا کال و خمارت
یه دم امونی در بدُم تش منه کارت

وه داغ عشقت مو ولا هر دم اسوسم
ز تیگ‌نوشت خم ایگوی خم بگروسم
مینا به سر
ای دختر مینا (1) به سر لچک ریالی (2)
از حالِ زار و کار من خبر نداری

هر لحظه و هر روز می‌نشینم به کمین تو
یه لحظه فرصتی بهم بده ای دختر تا همنیشنت بشم

قربون چشم و ابرو و خال روی لبت
صبح تا غروب به دنبالتم؛ شب توی فکرتم

بخت بلند؛ چشم‌های قشنگ؛ ستاره‌ی مال هستی
هر چی که من به فکرت هستم، تو بی خیالی

حرف می‌زنه با من چشم‌های قهوه‌ای و خمارت
یه لحظه فرصتی بهم بده دختر؛ آتیش به کارت (3)

از داغ عشقت من والله هر لحظه می‌سوزم
از پیشونی‌نوشت خودم گویی که میخوام فرار کنم

‫حسن شیخ رباط آلبوم ‫کهخدا: 6- ‫غم و سوز

ترجمه فارسی و متن آهنگ غم و سوز از آقای حسن شیخ رباط
او تیا مست و دستینه دست و گل ریت
بند سیزنت برچ لچکت، سهدم سیت

شولار قریت مینا کزی‌ات قشنگه
میخکا به نات *** پاهات یه رنگه

سوزینه خالت چندی تش ونده به جونم
برق گل ریت چه زم ایخو ولا ندونم

اُلماس خرسات برچ برچس جور افتو
مه و آستاره یان به سیلت ز سر شو

ز غم و سوزم، ز شو و روزم، چه دونی؟
بی‌قرارم مو خو ندارم سیت ندونی
غم و سوز
اون چشم‌های مست و دستبندِ دست و گل صورتت
بند سوزنت (1)، برق لچک (2) تو، سوختم برای تو

شلوار قری‌ات (3)، مینای کزی‌ات (4)، قشنگه
گل‌های میخک به گردنت، ***

سبزی خالت چقدر آتیش گذاشته به جونم
برق گل صورتت چی از [جونـ]م میخواد والله نمی‌دونم

[درخشش] الماس اشک‌هات مثل آفتاب است
ماه و ستاره میان به تماشات از سر شب

از غم و سوز من، از شب و روز من چی می‌دونی؟
بی‌قرارم من خواب ندارم برای تو، می‌دونی

‫حسن شیخ رباط آلبوم ‫کهخدا: 4- ‫قه قه کوگ

ترجمه فارسی و متن آهنگ قهقه کوگ از آقای حسن شیخ رباط

قه‌قه کوگ کُه موسم عید نو
چشمه جوشس به کار عید اویده باهار

گرمه گرما رسید موود کوچ مال
بیو ز نو بار کنیم تا نرهده بهار

جور هر ساله رُم سر زنم نُمزدم
کس ندونه چه شوقی هده من دلم

ره درازه ولا طاقتم ره به سر
کس نوی تا ز یارم بیاره خوَر

کاشکی جور بانده‌ای فر بدادم ولا
تا برم خذمت یار خالک وه پا

دس منه دست یک بال زنیم جور یک
تا به سُل بالمون تا بمیریم سی یک

قه‌قه او صدات او گل خنده‌هات
تش وه جونم ونن برچ برچ تیات
قه قه کوگ
آواز قه‌قه کبک کوه، هنگام عید نو
قل‌قل و جوشش چشمه به کار است؛ عید اومده و بهاره

هوا گرمه و گرما رسید و زمان کوچ خانواده‌هاست
بیا دوباره سفر کنیم تا بهار نرفته

مثل هر ساله میرم سر می‌زنم به نامزدم
کسی نمی‌دونه چه شوقی هست توی دلم

راه طولانیه و طاقتم تموم شد
کسی نیومد تا از یارم خبر بیاره

کاشکای مثل پرنده‌ای پر می‌زدم والله
تا برم خدمت یار خالک به پا

دست توی دست همدیگه پر بزنیم مثل هم
تا به درخت سَرو [برسه] بالمون، تا بمیریم برای هم

قه‌قه اون صدات (1)، اون گل خنده‌هات
آتیش به جونم میذارن برق چشمات

‫حسن شیخ رباط آلبوم ‫کهخدا: 3- ‫تیه کال

ترجمه فارسی و متن آهنگ تیه کال از آقای حسن شیخ رباط

تیا کال گلی تش وند به جونم
وه روز آستارهـ ـنه داده نشونم
تیا کال گلی تش وند به جونم
ز دستس وا چه امدادی بجورم

ولا هر دم یه دنگی ونی بارم یه دنگی
ولا هر دم یه سازی دراری وام یه بازی

مو آشفته حالم دیه ته ندارم
بنه بُم چه زردم ولا بی‌قرارم

چه کردی وا دلم دی نیگره جا
ز پا وندیس خدا دی نیگره پا

چه کردی وا دلم رهنه جدا کرد
رهه راسته ز داغ تو بلا کرد

ز دستس، ز کارس، ولا سر نی‌درارم
ز حرفاس و دنگاس سیاهه روزگارم

تیا کالس چونو تش مِن دلُم وَند
خدایا آرمونس ریشُمه کند
چشم رنگی
چشمای قهوه‌ای (1) گلی آتیش گذاشت به جونم
توی روز ستاره رو نشونم داده (2)
چشمای قهوه ای گلی آتیش گذاشت به جونم
از دستش دنبال چه کمکی (3) باید بگردم

والله هر لحظه یه ادایی داری (4)، یه ادایی سرم در میاری
والله هر بار یه سازی می‌زنی، هر لحظه یه بازی باهام در میاری

من آشفته حال هستم، دیگه تاب و تحمّل ندارم
نگاه کن چه زرد رنگم، والله بی‌قرارم

چه کردی با دلم، دیگه آروم نمی‌گیره
از پا انداختیش! ای خدا! دیگه پا نمی‌گیره

چه کردی با دلم [که] راهش رو جدا کرد (نافرمان شد)
راه راست رو از داغِ تو گم کرد

از دستش، از کارش، والله سر در نمیارم
از حرف‌ها و بهونه‌هاش روزگارم سیاهه

چشم‌های قهواه‌ایش [ببین] چطور آتیش توی دلم گذاشت
خدایا! آرزو[ی داشتنـ]ـش ریشه‌ام رو کند

‫حسن شیخ رباط آلبوم ‫کهخدا: 2- ‫داغ کوچ

ترجمه فارسی و متن آهنگ داغ کوچ از آقای حسن شیخ رباط

خدایا ابینی که مالمون کنه بار
بریم تا به سرحد ولا وارگه‌ها پار

بنه کوگ کینو چطو این اخونه
صدا قه‌قهاس یان اگو مال کنونه

ولا طاقتم ره سی وار و بهونا
سی باوینه‌ها و کلوس و چویلا

دم صو خروس‌خون بریم دین میشون
پسینا ونیم بار و زنگل پزن نون

همه بار ابستن، همه رن وابا یک
ندونم چه وا بی، مو مَندُم خومه تک

چه تهله که چینو ز مالا وه دیر بوی
به جایی دیه عاشقونه اسیر بوی

خدایا چه سخته همه رَن مو مندم
همه سرخوشن مو وه چه دل ببندم

همه بار ابستن همه رَن وابا یک
ندونم چه وا بی مو مَندم خومِه تک

چویل (ای) تو بو مده (ای بیداد ای) ز بو تو سیرم
(آخی) مووِد بو دادنت (ای ای ای، ای بیداد ای، هی) مو گرمِسیرم
داغ کوچ
ای خدا [کِی بشه که] ببینی خانواده‌هامون (1) عزم سفر کنن (2)
بریم تا «سرحد» (3) والله [به] سکونت‌گاه‌های پارسالی (4)

ببین کبک «کوه کینو» (5) چطوری داره می‌خونه
صدای قه‌قه‌هاش میان (6) میگه وقت کوچ شده (7)

والله طاقتم رفت (سر اومد) برای محله و سیاه چادرها (8)
برای گل‌های بابونه و کرفس‌ها و چویل‌ها

دم صبح، [هنگام] خروس‌خوان، بریم دنبال گوسفندها
غروب‌ها (عصرها) بار بذاریم (اتراق کنیم) و خانم‌ها نون بپزن

همه بار رو بستن [آماده رفتن شدن]، همه رفتن با هم
نمی‌دونم چی شد [که] من موندم خودم تنهاً

چه تلخه که اینطور از خانواده‌ها به دور باشی
[اما] به جایی دیگه عاشقونه اسیر باشی

خدایا! چه سخته! همه رفتن، من موندم
همه سرخوش هستن، من به چی دل ببندم؟

همه بار[شون] رو بستن؛ همه رفتن با هم
نمی‌دونم چی شد [که] من موندم خودم تنها!

ای گیاه چَویل تو بو نده! (ای بیداد ای) از بوی تو سیر هستم
(آخی) موعد بو دادن تو (ای بیداد ای) من توی منطقه‌ی گرمسیر هستم

‫حسن شیخ رباط آلبوم ‫کهخدا: 1- ‫کهخدا

ترجمه فارسی و متن آهنگ کهخدا از آقای حسن شیخ رباط

خم بخونم، خم بخونم، خوندنی از دل پر
سی کری، سی دهدری، شیرین و فرهادی ز لر

سی کری وه جور فرهاد، دهدری شیرین نشون
سی دو عاشق، سی دو سهده، سی دو وسته سَرِ زون

مردمون ای مردمون، صورم سرآویده ولا
خُم بگم چطور نها پا سر قولس کهخدا

کهخدا قول اشکناد و تیه کالِ بُم نَدا
دین مو وه گردنس وُ حال و روزس چی مو با

اسب چال، ای اسب چال، بنگ بووَر وه ایل ز مال
تیه کالِ دان وه شی، مو اِویدم سیس هوال

تیه کالُم دان وه شی، مو اِویدم سیس غریو
دایه دا سیت ای نویسم، بنشینم به گریو

ای خدا قربون او سالای پیشی ای خدا
قول سفت کهخدا سی قوم و خویشی ای خدا

کهخدا! ای کهخدا! آه دلم تونه گرا
مونه وندی دیر ز یارم چی مه و افتو جدا
کدخدا
میخوام بخونم، میخوام بخونم، خوندنی از دل پر
برای پسری، برای دختری، شیرین و فرهادی از قوم لُر

برای پسری مثل فرهاد و دختری شیرین نشان
برای دو عاشق، دو سوخته دل، دو نفر [که ماجرای عشقشون] افتاده روی زبون[ها]

مردمان! ای مردمان! صبرم سر اومده والله
میخوام بگم چطور گذاشت پا روی قولش کدخدا

کدخدا قول شکست و [دختر] چشم قهوه‌ای (1) رو بهم نداد
دِین من به گردنش [بیفته] و حال و روزش مثل من بشه

اسب پیشونی سفید! ای اسب پیشونی سفید (2) از محله[ی ما] خبر ببر به ایل
[یار] چشم رنگی رو عقد کردن و من براش شدم فامیل رو در بایستی دار (3)

چشم رنگی ازدواج کرد و من براش شدم غریبه
مادر مادر برات می‌نویسم (4) و می‌نشینم به گریه کردن

ای خدا! قربون اون سال‌های گذشته؛ ای خدا
قول محکم کدخدا برای فامیل شدن؛ ای خدا

کدخدا! ای کدخدا! آه دلم تو رو بگیره
من رو گذاشتی دور از یارم! مثل ماه و خورشید [از هم] جدا