برافتو: 5- آواز شَوخي

ترجمه فارسي و متن آواز شوخي از مسعود بختياري (زنده ياد بهمن علاءالدين)
چار سوار چي گُنج شير وينه دم تش
صيدال بك و مَندني فرهادِ جونبش

چار سوار چي گُنج شـير وينه دم دي
صيـدال بـك و مَندني فرهـاد و هــادي

اندكا مدم بُهار چشمه بُنه جاز
دستتِ ماري زنا اوستا تفنگ ساز

دستت ماري زنا تفنگ نسازي
مُون بور هف تير خَرد در اُوي به بازي

آصيدال دِرَو بكَش دوالِ تنگه
نومدار خون ز نو نها بُناد جنگه

آصيدال دِرَو بكَش دوالِ زينَ
نومدار خون ز نو نها جنگه پسينَ
آواز شــَـوخين (شبيخون)
چهار سواركار مثل زنبور بزرگ (1) اومدن جلوي آتيش (اشاره به: آتش گلوله و جنگ)
«صيدال بك» و «مندني» و «فرهاد» پسر جهانبخش

چهار سواركار مثل زنبور بزرگ اومدن جلوي دود (اشاره به: دودي كه در جنگ و تيراندازي بوجود مياد)
«صيدال بك» و «مندني» و «فرهاد» و «هادي»

«انديكا»ي هميشه بهار! چشمه‌ي «بنه جاز» (2)
دستت را ماري بگزد استاد اسلحه‌ساز

دستت را ماري بگزد استاد اسلحه‌ساز، كه تفنگ نسازي (3)
اسب ماديان زرد رنگ، هفت تير خورد و به بازي (حركت) در آمد

آقا صيدال در بيا و كمربند سفت‌تر بكن (4)
كه نامدارخان دوباره بنياد جنگ رو گذاشت

آقا صيدال در بيا و كمربند زين رو سفت‌تر كن
كه نامدارخان دوباره جنگ دم غروب (بعد از ظهر) رو به پا كرد

برافتو: 4- برافتو

ترجمه فارسي و متن ترانه برافتو از مسعود بختياري (زنده ياد بهمن علاءالدين)
تهنويي تش نهاد به مينه جونم
چه زم ايخو ديه ولا ندونم

خوشا همو رو كه غم نداشتم
به كي بگم اي خدا كه دي او روزا نياهن
بيو كه با خوت باهار اياري اگر نيايي
شو و روزم هر دو تا سياهن

بيو دياري بهارم گل ني
ز ويرت ره مر قرارمون
بيو برافتو گلانه ورچين
كه تندي ره اي بهارمون

بيو تا جووني نرهده هني
به بنگ دلا همصدا وابويم
بفا نيكنه زنديي به كسي
ز يك سيچه ايخوي جدا وابويم
برافتو (1)
تنهايي آتيش گذاشت توي جونم
چي ازم ميخواد ديگه ولله نميدونم

خوشا همون روز كه غم نداشتم
به كي بگم اي خدا كه ديگه اون روزها نميان
بيا كه با خودت بهار مياري؛ اگه نياي
شب و روزم هر دو تا سياهن

بيا پيشمون بهارم گل نيست
از يادت رفت مگه قرارمون؟
بيا برافتو (منطقه‌ي رو به آفتاب) گل‌ها رو بچين
كه زود ميره اين بهارمون

بيا تا جواني نرفته هنوز
به بانگ دل‌ها همصدا بشيم
وفا نمي‌كنه زندگي به كسي
برا چي ميخواي از هم جدا باشيم؟

برافتو: 2- آواز برزگري

ترجمه فارسي و متن آواز برزگري از مسعود بختياري (زنده ياد بهمن علاءالدين)
(آخي) كن كن مالا
(اي داد اي) دلم ره واباسون
(آخي) بيو بريم زار بزنيم (اي)
(اي داد اي) جاوارگه هاسون

كن كن مالا
(اي داد اي) دلم ره به دينسون
(آخي) بيو بريم زار بزنيم (اي)
(اي داد اي) جاوارگ دوش پسينسون

اي شمالِ باد (اي)
(اي داد اي) بيو برس به حالم
(آخي) افتو مُل به كمر (اي)
(اي داد اي) سُهد پرك و بالم

اي شمالِ باد (اي)
(اي داد اي) بيو برس به دادم
(آخي) خَوَري سي مو بيار (اي)
(اي داد اي) تا بكني شادم

(ولا) يكينه ايخواستم
(اي داد اي) «بي دادِ» بخونه
(آخي) بكنه خار ز دلم (اي)
(اي داد اي) گل بجاس بنشونه

كي خلاص ايبوم
(اي داد اي) ز اي ماتِ گندم
(آخي) وارستن برزي يرون
(اي داد اي) مو په سيچه مندم

مير مات بنگ ايزنه (اي)
(اي داد اي) غله مند سر پا
(آخي) داسِتِ تند تند بكش (اي)
(اي داد اي) نمهني به گرما

برزي ير! نو برزي ير!
(اي داد اي) چپت نتنيده
(آخي) داسِتِ تند تند بكش (اي)
(اي داد اي) غله مند نچيده
آواز برزگري (كشاورزي)
كوچ مال‌ها (خانواده‌ها)
دلم رفت باهاشون
بيا بريم گريه كنيم
محل اقامتشون

كوچ مال‌ها
دلم رفت به دنبالشون
بيا بريم گريه كنيم
جاي ديروز عصرشون

اي باد شمال
بيا برس به حالم
آفتاب برآمده به كوه (1)
پر و بالم رو سوخت

اي باد شمال
بيا برس به دادم
خبري برام بيار
تا بكني شادم

يكي رو ميخواستم
«بي داد» رو بخونه (2)
بكنه خار از دلم
گل بجاش بنشونه

كي خلاص ميشم
از اين مات گندم (3)
كشاورزها كارشون تموم شد
من پس برا چي [جا] موندم؟

مير مات (4) صدا مي‌زنه
دروي غله (برنج و گندم) تموم نشد
داس‌ات رو تند تند بكش
نموني به گرما

كشاورز! اي كشاورز تازه‌كار
چپه‌ات (دسته‌ي گندمت) فشرده نيست (5)
داس‌ات رو تند تند بكش
غله (محصول) موند نچيده

برافتو: 6- بهار

ترجمه فارسي و متن ترانه بهار از مسعود بختياري (زنده ياد بهمن علاءالدين)
به بهارم چي گلا سهر بهارونه بيو
تو چي كوگون بهاري به هوا لونه بيو

زنده مو وا بيدنتم / تي به ره ديدنتم

تو وا با عيد و بهار / بيو و شادي بيار

جا نيگرم ايچو كه نيدي، با تو چه قراري دارم
دست تو ار منه دست مو بو، با تو چه بهاري دارم

منه تاريكي روزام، تو چي افتو بدرو
دي نهنگه كه بياي ار، نبره بختمه خو

تو وا با عيد و بهار / بيو و شادي بيار

جا نيگرم ايچو كه نيدي، با تو چه قراري دارم
دست تو ار منه دست مو بو، با تو چه بهاري دارم

همه مندير بهارون و مو مندير تونم
نترم بي تو يه دم زندئينه سر بكنم

ار كه به مو سر نزني / تش به سراپامه وني

تو وا با عيد و بهار /بيو و شادي بيار

جا نيگرم ايچو كه نيدي با تو چه قراري دارم
دست تو ار منه دست مو بو با تو چه بهاري دارم
بهار
مثل گل‌هاي سرخ بهاري به بهار من بيا
مثل كبك‌هاي بهاري به هواي لونه بيا

من با بودن تو زنده‌ام / چشم به راه ديدن تو هستم

تو با عيد و بهار / بيا و شادي بيار

بيقرارم اينجا كه نيستي، با تو چه قراري دارم
دست تو اگر در دست من باشه، با تو چه بهاري دارم

در تاريكي روزهايم، تو مثل آفتاب در بيا
ديگه نزديكه كه بياي، اگر بخت من رو خواب نبره

تو با عيد و بهار / بيا و شادي بيار

بيقرارم اينجا كه نيستي، با تو چه آرامشي دارم
دست تو اگر توي دست من باشه، با تو چه بهاري دارم

همه منتظر بهار هستن و من منتظر تو هستم
نميتونم يك لحظه زندگي رو بدون تو سر كنم

اگر كه به من سر نزني / آتيش به سراپاي من ميذاري

تو با عيد و بهار / بيا و شادي بيار

بيقرارم اينجا كه نيستي، با تو چه آرامشي دارم
دست تو اگر توي دست من باشه، با تو چه بهاري دارم

برافتو: 1- چي چشمه

ترجمه فارسي و متن ترانه چي چشمه از مسعود بختياري (زنده ياد بهمن علاءالدين)
بوين حالا دس به يك دادن
جون سي يك دادن چندي آسونه
بوين حالا وقتي وا يك بويم
روندن دشمن چندي آسونه

ديه شو تاريك سي ديدن صو
تي به ره منشين اي برت خو
حالا اي تري دي نگو نترم
خوت وري بدرو بيو چي افتو

بيو كه وابايك يه عهدي بونديم
حالا كه مونو تو چي خين يكيم
نوا بنشينيم مو كه اي وريستم
حالا كه مونو تو ستين يكيم

تو چي افتو خوت وري بدرو
چي چشمه وا بوي نه چي گور او
مثل چشمه
ببين حالا دست به هم دادن
جون براي هم دادن چقدر آسونه
ببين حالا وقتي با هم باشيم
روندن دشمن چقد آسونه

ديگه شب تاريك براي ديدن صبح
چشم به راه نشين خوابت مي‌بره
حالا مي‌توني ديگه نگو نمي‌تونم
خودت پاشو در بيا مثل آفتاب

بيا كه باهم يه عهدي ببنديم
حالا كه من و تو مثل خون همديگه‌ايم
نبايد بشينيم، من كه بر مي خيزم
حالا كه من و تو عزيز همديگه‌ايم

تو مثل آفتاب خودت پاشو در بيا
مثل چشمه بايد باشي نه مثل آب راكد (1)

برافتو: 3- گل ناز

ترجمه فارسي و متن ترانه گل ناز از مسعود بختياري (زنده ياد بهمن علاءالدين)
گل نازدارم
مه شوگارم

بيو بيو كه، دلم سيت تنگه
ندونم تا كي، دلت چي سنگه

بهار اوي وا گل گندم
مو تهنا وا درد تو مندم

ولم كردي وا دل پر دردم
دلم خينه دي ز حرفا مردم

گدي بي كه وا باهار ايام، سيچه په نيائي؟
حالا ديه باور ايكنم، كه تو بي بفايي!

ز ويرت رهدم، مكن وام چينون، گل نازدارم
بيو كه بي تو، ديه مه رهده، ز اي شوگارم
گل ناز
گل نازدارم
ماه شبم

بيا بيا كه دلم برات تنگه
نمي‌دونم تا كي دلت مثل سنگه

بهار اومد با گل گندم
من تنها با درد [دوري] تو موندم

ولم كردي با دل پر دردم
دلم خونه ديگه از حرف‌هاي مردم

گفته بودي كه با بهار مياي، پس چرا نمياي؟
حالا ديگه باور مي‌كنم كه تو بي وفايي

از يادت رفتم، باهام اينجور نكن، گل نازدارم
بيا كه بي تو، ديگه ماه رفته، از اين شبهايم