بهيگ: 2- دل اشكنده (دو بيتي ها)

ترجمه فارسي و متن دو بيتي هاي دل اشكنده از مسعود بختياري (زنده ياد بهمن علاءالدين)
دلم اشكنده‌ي اي روزگاره / چونو اشكسته كه دي تــُه نداره
بسي كه آرموناس رهن وه كوري / گمونم وا كسي دي ساز نياره

بسي كه خسته از دوش و پريرم / نوم خوم هم ديه رهده زه ويرم
چونو بي همدرنگي تحل و ليشه / كـ ـيگوي (كه ايگوي) حار قــَشه حُشكِ كويرم

نيوفتا دي تيام بت اي زمونه / چه ديدُم غير غم زت اي زمونه
چه كردي كه شو و رو خَو ندارن / گرفكارون وه دردت اي زمونه

بنه دنيا چطو دنگ ايدراره / خونه هر رو وه يَه رنگ ايدراره
سر ناسازگاري داره وا مو / ولا خين زه دل سنگ ايدراره

پريشونم پريشون زمونه / تشي ووفتا منه جون زمونه
نديده هيچ كسي زس مهرَووني / هوار از چنگ و دندون زمونه

ولا دي كوه گرهم از كار دنيا / كــَـدُم خيرده وه زير بار دنيا
نداره چشم و ري وا آدميزاد / وه دست كينه نم اوسار دنيا
دل شكسته
دلم شكسته‌ي اين روزگاره / چنان شكسته كه ديگه تاب (1) نداره
از بس كه آرمان‌هاش (2) رفتن به كوري (3) / گمانم با كسي، ديگه ساز نَيارد (4)

از بس كه خسته از ديروز و پريروزم / نام خودم هم ديگه رفته از خيالم
چنان بي همزباني تلخ و بده / كه گويي (كه انگار) خار بوته‌ي خشك كويرم (5)

[كاش يا الهي] نيفته چشام بهت اي زمانه / چه ديدم غير از غم ازت اي زمانه؟
چه كردي كه شب و روز خواب ندارن / گرفتاران به دردت اي زمانه

بنگر دنيا چطور ادا در مياره / خودشو هر روز به يك رنگ در مياره
سر ناسازگاري داره با من / والّـا خون از دل سنگ در مياره

پريشانم، پريشانِ زمانه / آتشي بيفته توي جان زمانه
نديده هيچ كسي ازش مهربوني / هوار از چنگ و دندان زمانه

والله ديگه كوه گرفتم (كنايه از ديوانه شدن) از كار دنيا / كمرم خورده به زير بار دنيا
نداره چشم و رو با آدميزاد (6) / به دست كيه نمي‌دونم افسار دنيا

بهيگ: 3- تي توم ره

ترجمه فارسي و متن ترانه تي توم ره از مسعود بختياري (زنده ياد بهمن علاءالدين)
چه خووه آخي، شو مهي والا با شوق ديدار
بروي آخي تيتم رهي والا منه كُه و كوهسار
چه خووه آخي، شو مهي والا پاي پياده
بروي آخي تيتم رهي آخي سي ديدن يار

آرمون دارم كه ري مهته ببينم
همدرنگم بوي وابا صب و پسينم
آرمون دارم كلت هي بنشينم
باف باف هي گل از حرفات بچينم

آرمون دارم بيايي همي امشو
تاريكينه بشكني چي گل افتو
آرمون دارم بياي وابا سفيده
آسمون بختمه ورداري از خو

آرمون دارم بياي دي وادياري
بيايي و وابا خوت شادي بياري
آرمون دارم كه سات بالا سرم بو
بدرويي چي گلا سُور بهاري
راه باريك
چه خوبه آخه، شب مهتابي والله با شوق ديدار
بري توي راه مال رو، توي كوه و كوهسار
چه خوبه شب مهتابي، پاي پياده
بري توي راه مال رو، براي ديدن يار

آرزو دارم كه روي ماهت رو ببينم
همصحبتم بشي صبح و عصرم
آرزو دارم كنارت هي بشينم
دسته دسته‌ي گل از حرفات بچينم

آرزو دارم بياي همين امشب
تاريكي رو بشكني مثل گل آفتاب
آرزو دارم بياي با سپيده ي سحر
آسمون بختم رو برداري از خواب

آرزو دارم بياي و پيدات بشه
بياي و با خودت شادي بياري
آرزو دارم كه سايه ات بالا سرم باشه
در بياي مثل گلاي سرخ بهاري

بهیگ: کوگ رشت خوش خون

ترجمه فارسي و متن آواز كوگ خوش خون از مسعود بختياري (زنده ياد بهمن علاءالدين)
كوگ رشت خوش خون (اي ولا) دنگي به گليته
تاراز زير پاته (ولا) زرده ري به ريته

كوگ رشت خوش خون (اي) بگو بند كي به پاته
دست كافر كي بگو خفت دور ناته

كوگ رشت خوش خون (اي) كاشكي هي بخوني
بنگ قه قها تو جون ايده به زوني

كوگ رشت خوش خون (اي) مو دلم واباته
هر بهار اياهم (ولا) بشنم صداته

كوگ رشت خوش خون (اي) هم زنو بكش بال
در بده صداته از او مال به اي مال

كوگ رشت خوش خون (اي) ري بكن به كينو
برسون صداته ولا از او كـُه به اي كـُه

كوگ رشت خوش خون (اي ولا) دردمه تو دوني
هم زنو اويدم (ولا) تا كه سيم بخوني
كبك خوش خوان
كبك رشت (1) خوش خوان، يه رازي توي گلوي توئه
كوه تاراز زير پاته والله زردكوه روبروته

كبك رشت خوش خوان، بگو بند كي به پاي توئه
دست ظالم كي بيخ تا بيخ دور گردنته

كبك رشت خوش خون، كاشكي هي بخوني
بانگ قه‌قه‌هاي (2) تو جون ميده به زانو

كبك رشت خوش خون، من دلم باهاته
هر بهار ميام والله بشنوم صدات رو

كبك رشت خوش خون، باز از نو بال بكش (پرواز كن)
دور بده صدات رو از اون مال به اين مال (3)

كبك رشت خوش خون، رو بكن به سمت كوه كينو
برسون صدات رو از اون كوه به اين كوه

كبك رشت خوش خون، والله دردم رو تو مي‌دوني
باز دوباره اومدم تا كه برام بخوني

بهيگ: 6- دنگ و فنگ

ترجمه فارسي و متن ترانه دنگ و فنگ از مسعود بختياري (زنده ياد بهمن علاءالدين)
بنه اي روزگاره، چطو دنگ اي دراره
بنه چه دنگِ فنگي، دراورده دوواره
شو و رو بارمونه، به دين كارمونه
چنو بي كار امونه، كه كس سر ني دراره

گرفتارم به نيرنگ زمونه
نديدم دنگي چي دنگ زمونه
اي بينم هم زنو بي ساز ايبازه
نيوفتا كس منه چنگ زمونه

زمونه كرده چينو بي قرارم
زهشت از كار خم هم دي ندارم
ديه جون به سر آبيمه ز كارس
بنه چندي گره ونده به كارم
بنه چندي دووارته، گره ونده به كارم

خووي ديه روا ني، كسي دي آشنا ني
برم از كي بپرسم، په سيچه دي بفا ني

بسي كه دل گرونم، چه وابيده ندونم
بلا كردمه رهنه، كسي نيده نشونم

تو يارنبازي دنيانه بــِـنـيــَر
تيارت بازي و اي حرفانه بنير
كسي گوشس بدهكار كسي ني
به اي دوره تو اي كارانه بنير

كلو وابيدنم دي اُ نهنگه
بسي كه اي زمونه نافرنگه
ز دستس مو چه تهلي‌ها كشيمه
اما زير سر او دنگ دنگه
اما زير سر او بنه چه دنگ دنگه
ادا و اطوار
بنگر (ببين) اين روزگار رو، چطور ادا (بازي) در مياره
ببين چه ادا اطواري در آورده دوباره
شب و روز روي دوشمونه، به دنبال كارمونه
چنون بي كار مي‌مونه، كه كسي سر در نمياره

گرفتارم به نيرنگ زمونه
نديدم ادايي مثل اداي زمونه
مي‌بينم باز از نو (دوباره) بدون ساز مي‌رقصه
نيفته كسي توي چنگ زمونه

زمونه چنون بي قرارم كرده كه
آرامشي از كار خودم هم ديگه ندارم
ديگه جون به سر شدم از كارش
ببين چقد گره گذاشته به كارم
ببين چقد دوباره گره گذاشته به كارم

خوبي ديگه روا نيست، كسي ديگه آشنا نيست
برم از كي بپرسم، پس چرا ديگه وفا نيست

از بس كه دلتنگم، نميدونم چي شده
گم كردم راه رو، كسي نشونم نميده

تو حيله‌گري دنيا رو ببين
تئاتربازي (نقش بازي كردن) و اين حرف‌ها رو ببين
كسي گوشش بدهكار كسي نيست
توي اين دوره تو اين كارها رو ببين

ديوونه شدنم ديگه نزديكه
از بس كه اين زمونه ناجنسه
از دستش من چه تلخي‌ها كشيدم
اما زير سر اون راحت راحته
اما زير سر اون ببين چه راحت راحته

بهیگ: آسمون اور اگرد

ترجمه فارسي و متن تصنيف شو چارده از مسعود بختياري (زنده ياد بهمن علاءالدين)
آسمون اورِ گرهد (هاي به خدا) بارونِ در وند
آرمون ديدنت (ها به خدا) منه دلم مند

هم ز نو اورِ گرهد (هاي به خدا) بارون شرشر
ندونم چه بكنم (هاي به خدا) وا اي دل پر

دلم ايخوا واي دلم ايخوا (هاي به خدا) حنده به لووم بو
برچ برچ نور مه (هاي به خدا) منه اي شووم بو

وا امشو چارده شووه به مال نويدي
كاشكي كه يه جوري بي چي مه بزيدي

وا امشو چارده شووه (ها به خدا) كه دير ز مالي
آرمونت به دلم (هاي به خدا) جات منده خالي
شب چهارده
آسمون ابر رو گرفت، بارون رو شروع كرد
آرزوي ديدنت توي دلم موند

باز از نو ابر رو گرفت، بارونِ شــُر شــُر
نمي دونم چه بكنم با اين دلِ پــُر

دلم ميخواد، واي دلم ميخواد، خنده به لبم باشه
درخشش نور ماه توي اين شبم باشه

با امشب چهارده شبه [كه] به مال (محل سكونت خانواده‌ها) نيومدي
كاشكي كه يه جوري بود مثل ماه سر ميزدي

با امشب چهارده شبه كه دور از مال هستي
آرزوت به دلم، جات مونده خالي

بهيگ: 7- بهيگ

ترجمه فارسي و متن ترانه بهيگ از مسعود بختياري (زنده ياد بهمن علاءالدين)
وريستين ورستين اوردن بهيگه
به سر چادر اسبيد و افتو وه تيگه

ددوم درگل جم بكن دور چاله
بكش پيش پاس گو تو نر ميش كاله

ز آستاره‌ها گل بريزين به شونس
بدين مه و افتونه سي ري گشونس

ددوم رو بكن چالنه پر ز انگــِـشت
بريزين به چاله مل گرگ و دينشت

بگوين ميشكاله بكش ساز كرنا
جغل يل سي بازي وريستانه وا پا

بزن تركه بازي و چوپي و سرناز
وري ميشكال دي بكن هف منه ساز

بوازين و تشمال برين وانياسون
برين خرسكانه ونين زير پاسون

بهيگه برين در بدين دور تش كــُر
بريزين به تش زاگ اسبيد و كندر

وريستين بهيگه اوردن سواره
ز آستاره ميل پا و دستينه داره

سي نفتس يه خالك ز افتو بيارين
سي گوشواره‌هاس مهنه از رو درارين

نِها تش وه كه برچ برچ جهازس
بدين هرچي خواسته ولا ايبرازس

جهازه برين و بچينين سر چل
بخونين دوا لالي و هي گل هي گل

دوانه بگوين رخت نونه به ور كن
وري زيتري گو دي ماله خـَـوَر كن

بزن ميشكال تا كه مردم جم آبون
دهل كو بكو گوش شيطونه كر كن

بوازين سه پا و بگردين به چوپي
دهل كو بكو چوب سرناز و تركي

بگوين هي گل هي گل سي بخت سفيدس
بريزين نمك پر چشم حسيدس
عروس
پاشين! پاشين! آوردن عروس رو
به سرش چادر سفيد و آفتاب به پيشونيه

خواهرم! دخترها رو جمع بكن دور چاله (1)
قربوني كن جلوي پاش، اي برادر! تو قوچ نر گله رو (2)

از ستاره‌ها گل بريزين به شونه‌اش
ماه و خورشيد رو بدين براي روگشانش (3)

خواهر! برو چاله رو پر از زغال گداخته بكن
بريزين توي چاله، موي گرگ و اسپند

بگين ميشكال (4) رو كه بنوازه ساز كرنا
بچه‌ها (پسراي جوان) براي رقصيدن پا شده‌اند

بنواز «تركه بازي» و «چوپي» و «سرناز» (5)
پاشو ميشكال، ديگه بكن فوت توي ساز

برقصين و تشمال رو ببرين به پيشوازشون
ببرين خرسك‌ها (نوعي فرش دستباف) رو بذارين زيرپاشون

عروس رو ببرين دور بدين دور آتش؛ اي پسر
بريزين توي آتيش، زاج سفيد و كُندُر

پاشين عروس رو آوردن سواره
از ستاره‌ها، ميل‌پا (6) و دستبند داره

براي بيني‌اش يه خالك (پولك تزئيني دماغ) از آفتاب بيارين
براي گوشواره‌هاش، ماه رو از بيخ در بيارين

آتيش انداخت (آتش نهاد) به كوه، برق (درخشش) جهازش
بدين هرچي ميخواسته، والله لياقتشو داره

جهاز رو ببرين و بچينيد روي سكوي داخل سياه چادر
بخونيد ترانه‌ي «دوا لالي» و ترانه‌ي «هي گل هي گل» رو (ترانه‌هاي مخصوص عروسي)

داماد رو بگين لباس نو به تن كنه
پاشو زودتر، برادر ديگه اهالي محله رو خبر كن

بزن ميشكال تا كه مردم جمع بشن
اي دهل‌زن! بكوب گوش شيطون رو كر كن

رقص «سه پا» رو انجام بدين و دور دايره‌ي رقص بچرخين
اي دهل‌زن! چوب دهل رو براي رقص‌هاي «سحرناز» و «تركي» بزن

بگين «هي گل هي گل» براي بخت سفيدش
بريزين نمك، اونقدر كه پُر بشه چشم حسودش

بهيگ: 1- وار نو

ترجمه فارسي و متن ترانه وار نو از مسعود بختياري (زنده ياد بهمن علاءالدين)
گرمسير گرمه، گرمه ولا و باد گرم اياره
كاشكي كه زي‌تر مال بار كنه بريم ايلاق دوواره
گرمسير گرمه، بيوين بار كنيم گويل بريم سي سَرحَد
بزنيم آخه يه وار نو بهليم اي كهنه واره

كوه زردنه بوگوين بوگوين كرديمه گردواري
تي به ره بو تا مالا بيان آخه ز آسماري

كوه زردنه بوگوين بوگوين آخه منديرمون بو
گردواري كرديمه پاي آخي وابا مه نو

كوه زردنه بوگوين بوگوين آخي كوگس بخونه
سر چارده نوم خدا آخي دي مال كنونه

كاشكي يه سال مالا ونن آخي پا چشمه ساري
هر كسي بره صو تا پسين آخي به دين كاري

كاشكي يه سال مالا ونن آخي وار برافتو
هر كسي بره به دين كاري از صو تا سر شو

شو يه تش تنگي بزنيم آخي ز هيوِ كلخنگ
ميشكاله بوگوين بوگوين آخي منشينه بي دُنگ

شو يه تش تنگي بزنيم آخي ز هيوِ بايُم
ميشكاله بوگوين بوگوين آخي هف كنه قايُم

بيوين يه تش تنگي بزنيم آخي دورس بوازيم
ميرشكال اي هف كن به ساز همه مندير سازيم
منزلگاه جديد
گرمسير گرمه و باد گرم [را] مياره
كاشكي كه زودتر مال جمع كنه بريم ايلاق (جاي خنك) دوباره
گرمسير گرمه بياين جمع كنيم برادران بريم براي (به سمت) سرحد (1)
بزنيم (درست كنيم، برپا كنيم) يه جاي زندگي نو، ول كنيم اين منزلگاه كهنه رو

زردكوه رو بگين [بساطمون رو] جمع كرديم
چشم به راه باشه تا مال‌ها بيان از كوه آسماري

زردكوه رو بگين منتظرمون باشه
جمع كرديم كامل، با ماه نو

زردكوه رو بگين كبكش بخونه
سر چهاردهم ماه ماشاءالله ديگه كوچ مال است

كاشكي كه يه سال مال‌ها بساطشون رو بذارن پاي يك چشمه‌سار
هر كسي بره صبح تا عصر به دنبال كاري

كاشكي كه يه سال مال‌ها بساطشون رو بذارن توي منطقه‌ي رو به آفتاب
هركسي بره دنبال كاري از صبح تا سر شب

شب يه آتيشي (2) بزنيم از هيزم كلخنگ (3)
ميشكال رو بگين نشينه بي صدا

شب يه آتيشي (2) بزنيم از هيزم بادام
ميشكال رو بگين فوت كنه محكم

بياين يه آتيشي (2) بزنيم دورش برقصيم
اي نوازنده‌ي تـُشمال، فوت كن به ساز، همه منتظر ساز هستيم