دنگ و فنگ: دنگ و فنگ
ترجمه فارسي و متن ترانه دنگ و فنگ از مسعود بختياري (زنده ياد بهمن علاءالدين)
بنه اي روزگاره، چطو دنگ اي دراره
بنه چه دنگِ فنگي، دراورده دوواره
بفا رهده به كوري، ديه نيبو بجوري
زمونه چنو تهله، كه كس سر ني دراره
گرفتارم به نيرنگ زمونه
نديدم دنگي چي دنگ زمونه
اي بينم هم ز نو بي ساز ايبازه
نيوفتا كس منه چنگ زمونه
زمونه كرده چينو بي قرارم
زهشت از كار خم هم دي ندارم
ديه جون به سر آبيمه ز كارس
بنه چندي گره ونده به كارم
بنه چندي دووارته، گره ونده به كارم
خووي ديه روا ني، كسي دي آشنا ني
برم از كي بپرسم، په سيچه دي بفا ني
بسي كه دل گرونم، چه وابيده ندونم
بلا كردمه رهنه، كسي نيده نشونم
تو يارنبازي يارانه بنگر
تيارت بازي اي دنيانه بنگر
كسي گوشس بدهكار كسي ني
به اي دوره تو اي خارانه بنگر
كلو وابيدنم دي اُ نهنگه
بسي كه اي زمونه نافرنگه
ز دستس مو چه تهليها كشيمه
اما زير سر او دنگ دنگه
اما زير سر او بنه چه دنگ دنگه
بنه چه دنگِ فنگي، دراورده دوواره
بفا رهده به كوري، ديه نيبو بجوري
زمونه چنو تهله، كه كس سر ني دراره
گرفتارم به نيرنگ زمونه
نديدم دنگي چي دنگ زمونه
اي بينم هم ز نو بي ساز ايبازه
نيوفتا كس منه چنگ زمونه
زمونه كرده چينو بي قرارم
زهشت از كار خم هم دي ندارم
ديه جون به سر آبيمه ز كارس
بنه چندي گره ونده به كارم
بنه چندي دووارته، گره ونده به كارم
خووي ديه روا ني، كسي دي آشنا ني
برم از كي بپرسم، په سيچه دي بفا ني
بسي كه دل گرونم، چه وابيده ندونم
بلا كردمه رهنه، كسي نيده نشونم
تو يارنبازي يارانه بنگر
تيارت بازي اي دنيانه بنگر
كسي گوشس بدهكار كسي ني
به اي دوره تو اي خارانه بنگر
كلو وابيدنم دي اُ نهنگه
بسي كه اي زمونه نافرنگه
ز دستس مو چه تهليها كشيمه
اما زير سر او دنگ دنگه
اما زير سر او بنه چه دنگ دنگه
ادا و اطوار
بنگر (ببين) اين روزگار رو، چطور ادا (بازي) در مياره
ببين چه ادا اطواري در آورده دوباره
وفا رفته به نابودي، ديگه نميشه پيدا كني
زمونه اينقدر تلخه، كه كسي سر در نمياره
گرفتارم به نيرنگ زمونه
نديدم ادايي مثل اداي زمونه
ميبينم باز از نو (دوباره) بدون ساز ميرقصه
نيفته كسي توي چنگ زمونه
زمونه كرده اينچنين بيقرارم
ديگه تحمل كار خودم رو هم ندارم
ديگه جون به سر شدم از كارش
ببين چقد گره گذاشته به كارم
ببين چقد دوباره گره گذاشته به كارم
خوبي ديگه روا نيست، كسي ديگه آشنا نيست
برم از كي بپرسم، پس چرا ديگه وفا نيست
از بس كه دلتنگم، نميدونم چي شده
گم كردهام راه رو، كسي نشونم نميده
تو نيرنگ بازي ياران رو ببين
تئاتر بازي (نقش بازي كردن) اين دنيا رو ببين
كسي گوشش بدهكار (متوجه) كسي نيست
به اين دور و زمونه تو اين خارها رو ببين
ديوانه شدنم ديگه نزديكه
از بس كه اين زمونه ناجنسه
از دستش من چه تلخيها كشيدهام
اما زير سر اون راحت راحته
اما زير سر اون ببين چه راحت راحته
ببين چه ادا اطواري در آورده دوباره
وفا رفته به نابودي، ديگه نميشه پيدا كني
زمونه اينقدر تلخه، كه كسي سر در نمياره
گرفتارم به نيرنگ زمونه
نديدم ادايي مثل اداي زمونه
ميبينم باز از نو (دوباره) بدون ساز ميرقصه
نيفته كسي توي چنگ زمونه
زمونه كرده اينچنين بيقرارم
ديگه تحمل كار خودم رو هم ندارم
ديگه جون به سر شدم از كارش
ببين چقد گره گذاشته به كارم
ببين چقد دوباره گره گذاشته به كارم
خوبي ديگه روا نيست، كسي ديگه آشنا نيست
برم از كي بپرسم، پس چرا ديگه وفا نيست
از بس كه دلتنگم، نميدونم چي شده
گم كردهام راه رو، كسي نشونم نميده
تو نيرنگ بازي ياران رو ببين
تئاتر بازي (نقش بازي كردن) اين دنيا رو ببين
كسي گوشش بدهكار (متوجه) كسي نيست
به اين دور و زمونه تو اين خارها رو ببين
ديوانه شدنم ديگه نزديكه
از بس كه اين زمونه ناجنسه
از دستش من چه تلخيها كشيدهام
اما زير سر اون راحت راحته
اما زير سر اون ببين چه راحت راحته
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم دی ۱۳۹۱ ساعت 9:46 توسط مجتبی ملائکه
|